بر بالین دوست بیماری عیادت رفته بودیم پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت چند دقیقه بعداز ورود ما اذان مغرب گفتند آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان، درب کیف چرم گران قیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول خواندن نماز شد.!! برای من جالب بود […]