حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

چهارشنبه, ۱۲ شهریور , ۱۴۰۴ Wednesday, 3 September , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3752 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 1 تعداد دیدگاهها : 104×

برچسب » حیات طیبه 97

7 سال قبل

روز فاش شدن رازها

هر بار خطایی می‌کرد و نگران فاش شدنش می‌شد، با خودش می‌گفت: چه کسی می‌تواند بفهمد! به این می‌گویند جوانی کردن، اشکالی ندارد؛ همین‌طور که مادر با تلویزیون قرآن می‌خواند، یک‌لحظه نگاهش به صفحه تلویزیون افتاد: یوم التبلی السرائر (۱): روزی که رازها فاش می‌شود؛ خشکش زد. تابه‌حال کارهای خود را از چه کسی مخفی […]

7 سال قبل

اسلام؛ کرامت و بانوان

خاله و عمه‌ی پسرخاله و پسرخاله‌ام آمده بودند مهمانی خانه‌ی ما؛ بعد از چند دقیقه پسرخاله‌ام که تقریبا هیچ تصوری درستی از دین ندارد گفت: یک روز یکی آمد و به من گفت: درست نیست زن‌ها روی موتور بنشینند و من به او گفتم بابا ول‌کنید؛ این دیگر چیست؟ این چه دینی است. گفتم: نگاه […]

7 سال قبل

دین و خدمتی مشروط

سوار قطار شدیم و بعد از مدتی یکی از افرادی که با ما در کوپه بود گفت: دین چه خدمتی به انسان در طول تاریخ کرده جز خرابی و کشت و کشتار! گفتم: دوست من این‌جور سخن گفتن در مورد دین و حکم کلی کردن در مورد آن جدای از این‌که تخصص و اطلاعات وسیع […]

7 سال قبل

دروغ و ارزش حقیقی

فکر می‌کرد اگر درباره خانواده یا شغلش دروغ بگوید، ارزشش پیش دوستانش خیلی بالا می‌رود؛ اگر سنش را کمتر از آن چیزی که هست بگوید، بیشتر موردتوجه قرار می‌گیرد؛ مشکل اینجا بود که تعریف درستی از ارزش نداشت؛ با خود می‌گفت: خواهی نشوی رسوا هم‌رنگ جماعت شو؛ اما در این مواقع هم‌رنگ شدن با جماعت، […]

7 سال قبل

قرآن کریم، کتاب هدایت

مدتی بود احساس پوچی و بیهودگی می‌کرد و نمازها را فقط طبق عادت می‌خواند؛ حوصله هیچ کاری نداشت؛ همین‌طور که در ماشین مشغول عوض کردن شبکه‌های رادیو بود، ناگهان مقداری از آیه‌ای را شنید: فاقرءوا ما تیسر من القرآن (۱): پس آنچه را از قرآن برای شما میسر است، بخوانید. با خود فکر کرد، آخرین […]

7 سال قبل

اسوه‌ی حسنه

هر بار که به شهرش برمی‌گشت؛ خانواده برخورد بدی داشتند؛ فکر می‌کردند به خاطر تغییراتش اُمل و متحجر شده است؛ هر بار به‌گونه‌ای با زبان یا عمل او را اذیت می‌کردند و از آمدن پشیمان می‌شد؛ اما هر بار با خود می‌گفت: پیامبر هم بیشترین اذیت را تحمل می‌کرد و به امید هدایت امت، صبر […]

7 سال قبل

دلیل برخی گرفتاری‌ها

می‌گفت: مدتی بود که دائم اوضاع مالی به‌هم‌ریخته‌ای داشتم؛ تا کمی احساس راحتی می‌کردم، مشکلی پیش می‌آمد که نگرانم می‌کرد و سریع دست به دامان خدا می‌شدم؛ مدتی ذهنم مشغول بود؛ چرا این اتفاق‌ها برای من می‌افتد؟ همین‌طور که قرآن را باز کردم و مشغول تلاوت آیات بودم، چشم من به این آیه افتاد: اگر […]

7 سال قبل

زنده باد عدالت

امیر و شایان دو دوست بودند ولی بعد از مدتی ارتباطشان باهم شکر آب شد؛ یه روز که با امیر داشتم راه می‌رفتم، داشتم بهش مى‌گفتم: شایان بهم زنگ زد که یهو پای امیر خورد به یه چیزی و نزدیک بود بیفته. امیر گفت: این شایان حتی اسمش برام خیر نمیاره! گفتم: چرا؟ گفت: همین‌که […]

7 سال قبل

قرآن و موسیقی

تازه ازدواج‌کرده بودم و ما را برای مراسم عروسی دعوت کرده بودند و همه‌ی خانواده قرار بود که بروند. گفتم: من و همسرم نمی‌رویم گفتند: چرا؟ گفتم: در این مراسم صدای موسیقی‌های که در شریعت ممنوع اعلام‌شده است، پخش می‌شود و جانب دین در هیچ جای این مراسم تقریباً رعایت نمی‌شود بلکه برعکس اغلب کارهای […]

7 سال قبل

خدای اسباب

در کارها همیشه سعی داشت که از افراد مختلف کمک بگیرد و اصلاً انگار خدایی در جهان نبود؛ به او گفتم: مگر نه این است که هر چیزی از آن خداست؟ گفت: معلوم است! گفتم: اگر چنین است پس چرا در کارهایت به او توجه نمی‌کنی؟ گفت: خوب درست است ولی این بدین معنا نیست […]