شخصى به امیر المؤ منین علیه السلام گفت: فلانى بسیار گناه مى کند اما در عین حال از شیعیان شماست. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: یک یا دو دروغ در نامه اعمال تو نوشته شد. اگر بسیار گناه مى کند و ما را دوست دارد و دشمن دشمنان ماست یک دورغ گفتى زیرا او دوستدار ما […]
امام على علیه السلام شبى تا صبح نخلستان شخصى را آبیارى کرد و در برابر، مقدارى جو دریافت نمود. وقتى جوها را به منزل برد یک سوم آن را آرد کردند و از آن غذائى تهیه نمودند. چون غذا پخته و آماده شد مسکینى آمد و در خواست کمک کرد و آنها غذا را به […]
وقتى امیرالمومنین علیه السلام بسوى بصره حرکت مى کرد در میان راه در ربذه فرود آمد. مردى از قبیله محارب به خدمت او به مشرف شد و عرض کرد: یاامیرالمومنین! من از قبیله خود غرامتى را به عهده گرفتم اما از عده اى از آنها که تقاضاى کمک مى کنم از فقر و تنگدستى سخن […]
روزى عقیل به محضر برادرش امیر المومنین علیه السلام حاضر شد و به امام حسن علیه السلام عرض کردم : عمویت را بپوشان. امام حسن علیه السلام پیراهن و عبائى را که داشت به او داد. وقتى شب شد و شام شام آوردند، غذاى حاضر در سفره نان و نمک بود. عقیل گفت : غیر […]
وقتى امیر المومنین علیه السلام عازم بصره گردید تا بیعت شکنان جنگ جمل را سرکوب کند در بین راه در ربذه فرود آمد در این هنگام آخرین گروه حج در زبده اجتماع کردند تا سخنان امام علیه السلام را استماع کنند. ابن عباس گوید: من به خدمت امام علیه السلام رسیدم و دیدم کفش خود […]
امام على علیه السلام از بازار خرما فروشان مى گذشت که دید کنیزى گریه مى کند. از او پرسید چرا گریه مى کنى؟ عرض کرد: مولاى من یک در هم به من داد و مرا فرستاد تا از این فروشنده خرما بخرم . وقتى خرما را خریدم و به نزد او بردم آنها را نپسندید […]
حارث اعور که از دوستداران امام على علیه السلام بود به خدمت آن حضرت رسید و عرض کرد: یا امیر المؤ منین ! دوست دارم مرا مورد اکرام و عنایت خود قرار دهى و در منزل من میهمان شوى و غذا بخورى. امام علیه السلام فرمود: مى آیم بشرط آنکه خود را به تکلف و […]
ابوسعید خدرى گوید: نزد رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بودیم و جنازه اى را آوردند تا پیامبر صلى اللّه علیه و آله بر آن نماز گذارد وقتى جنازه را بر زمین گذاردند حضرت سوال کردآیا این جنازه بدهکارى دارد؟ اصحاب جواب دادند: آرى دو درهم بدهکار است. حضرت فرمود: شما بر آن نماز […]
امام على علیه السلام به سمت کوفه حرکت مى کرد که با یک کافر ذمى همراه شد، آن مرد به امام على علیه السلام عرض کرد به کجا مى روى؟ حضرت علیه السلام فرمود: به کوفه مى روم. وقتى بر سر دو راهى رسیدند و خواستند از یکدیگر جدا شوند امام علیه السلام از مسیر […]
فدک دهکده ای در شمال مدینه بود که از مدینه تا آن شهر دو یا سه روز فاصله داشت. این دهکده در شرق خیبر و در حدود هشت فرسنگی آن واقع بود و ساکنانش همگی یهودی شمرده می شدند. امروزه فاصله خیبر تا مدینه را حدود ۱۲۰ یا ۱۶۰ کیلومتر ذکر می کنند. الف) موقعیت […]