کی برسد که صدای کاروان مژده آمدنت را به یعقوب برساند؟ کی برسد که بوی پیرهنت دوای درد بیدرمان چشمان بیمار او شود؟ فقط بوی توست که میتواند پدر را آرام کند؛ او با بوی تو خوب آشناست؛ سالها انتظار و شبنشینی، سالها انتظار و روزگردی، بویت را از مشام او نبرده! مگر میشود بوی […]
او نوری است که قرار است پس از شبهای دوری و انتظار بازگردد؛ امّا چشمها روزی او را خواهند دید که قدر او را بشناسند، بدانند که سالهای سال است در نبود او چه چیزها که از دست ندادهاند! بدانند که عمری در جهل و گمراهی به سر میبردند و الآن وقت آن رسیده که […]
زمین دیری است که از ظلمت خود در آه و ناله است. بذر تاریکی از روزی در او پاشیده شد که شیطان به همراه آدم پا بر او گذاشت؛ بیشک زمین آرزو دارد تسبیح خود را آشکار نماید، امّا تا زمانی که آلودگی بر آب جاری باقی است، او چگونه میتواند درخشش خود را نشان […]
صاحب عالم، هر سمی را تبدیل به رایحه دلانگیز ظهور کرده؛ همان رایحهای که جد او امام صادق (علیهالسلام) بالباسی کهنه و بدون یقه، بر ریگهای خشن، با صدای «مولای من!» بر زبان میآورد و چون مصیبت دیدگان، اشک از مشک چشمان مبارکش بر زمین میریخت؛ او میآید، ولی اگر اضطراری باشد؛ «تا کی؟…» به […]
حضرت آیه الله بهجت فرموده است: شخصی می گفت: به همراه رفقا بودم که آقایی را از دور در کوچه دیدم. به دلم افتاد که حضرت امام عصر علیه السلام است. با خود گفتم: وقتی رسید، در دل به او سلام می کنم؛ اگر جوابم را داد، معلوم می شود که خود حضرت است. هنگامی […]
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله: انَّ اوَّلَ ما فَرَضَ اللّهُ تَعالی، الصَّلاهُ وَ آخِرَ ما یبقَی عِندَ الْمَوتِ الصَّلاهُ فَمَن اجابَ فَقَد سُهّلَ عَلَیهِ مَا بَعدَهُ وَ مَن لَم یجِب فَقَدِ اشتُدَّ ما بَعدَهُ. اولین چیزی که خداوند واجب کرد، نماز است و آخرین چیزی که به هنگام مرگ با انسان می ماند، […]
او معصوم است؛ معصوم از هر آنچه در دیار دوست جایش نیست؛ از هر آنچه یار نمیپسندد؛ از همه صداهایی که صدای آشنا را غریب میکند؛ همه نقشههایی که نقش سازنده را بی نقش میبیند و از هر سخنی که زمزمه «چه خوش است با تو بودن…» را از زبان میاندازد. ماه کنعانی جهان، از […]
اگر نبود دستان زلال او، ما در سیاهیها هر دم بیشتر فرومیرفتیم؛ فرو رفتنی که شاید انتهایی نداشت؛ انگشتان اشارهاش که به دل همه تسکینی بود، یک آن هم از نشانِ به مقصد غافل نشد. او همچو ما نیست که برای رساندن به روشنایی خود را معرفی و خود را کالای بازار سفر عالمی کنیم. […]
از روزی که ما جایی در هستی نداشتیم، او بود و منزلبهمنزل را پیمود و هزاران سال زودتر بر سر آستانِ دوست سر گذاشته بود؛ هزاران که نه عددی در کولهپشتی قلم نیست که تصویرگری بهتر باشد؛ آب از او طهارت گرفت، با اسم او طاهر کرد و پاک بودنش را مدیون اوست؛ شیطان برای […]
علاّمه مجلسیرحمه الله میفرماید: مرد شریف و صالحی را میشناسم به نام امیر اسحاق استرآبادی او چهل بار با پای پیاده به حجّ مشرّف شده است، و در میان مردم مشهور است که طی الارض دارد. او یک سال به اصفهان آمد، من حضوراً با او ملاقات کردم تا حقیقت موضوع را از او جویا […]