روزى امام کاظم علیه السلام از در خانه بشر حافى در بغداد مى گذشت که شنید صداى ساز و آواز و ازخانه او بلند است و کنیزى براى ریختن خاکرو به در خانه آمده است.
امام علیه السلام به او فرمود: اى کنیز! صاحب این خانه آزاد است یا بنده مى باشد؟
کنیز گفت : آزاد است.
امام علیه السلام فرمود: راست گفتى آزاد است که این چنین گناه مى کند، اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید.
وقت کنیز برگشت مولاى او بشر بر سفره شراب بود، از او پرسید چرا دیر آمدى؟
کنیز ماجراى صحبت خود با امام علیه السلام را براى او بیان کرد. بشرکه سخن امام علیه السلام را از زبان کنیز شنید پاى برهنه دوید .و یه خدمت امام کاظم علیه السلام رسید و ضمن عذرخواهى واظهار شرمندگى و گریه ازکار خود توبه کرد.
منبع:
منتهى الامال ، باب نهم، ص ۷۸۲٫
ثبت دیدگاه