امام خمینی (ره): اسلام برای اجتماع و برای وحدت کلمه، هم تبلیغ کرده است و هم عمل کرده است؛ یعنی روزهایی مثل عاشورا و اربعین را پیش آورده است که با خود این روزها و انگیزهی این روزها تحکیم وحدت میشود. (۱)
دریکی از شهرهای هند، شخصی از دوستان اهلبیت (علیهالسلام) هرسال در ماه محرم مجلس عزای سیدالشهدا (علیهالسلام) بر پا میکرد تا اینکه روزی به فرماندار آن منطقه خبر دادند و فرماندار چون دشمن اهلبیت (علیهالسلام) بود، دستور داد او را بزنند و اموال او را مصادره نمایند؛ چون ماه محرم رسید آن شخص بسیار ناراحت شد، چون نمیتوانست مجلس بگیرد؛ زن صالحهای داشت گفت: برای جه ناراحتی، چرا گریه میکنی؟ پاسخ داد: چون نمیتوانم عزاداری امام حسین (علیهالسلام) را بپا کنم؛ زن گفت: ناراحت نشو، برای ما فرزندی است او را به شهر دوری ببر و به اسم غلام بفروش و از پول آن خرج عزاداری نما؛ سراغ جوانش آمد و به او حکایت را بیان کرد، آن جوان گفت: من خود را فدای حسین فاطمه میکنم؛ پس آن مرد جوانش را به شهری دور برد و او را به بازار آورد؛ مردی جلیلالقدر و نورانی را دید؛ به او گفت: با این جوان چه اراده داری؟ گفت او را میفروشم؛ به هر مقدار که گفت، بدون چانه زدن او را خرید؛ آن تاجر با خوشحالی به شهر خود بازگشت و به خانه رفت ناگاه جوان از در وارد شد؛ آن مرد گفت: مگر فرار کردی؟ گفت نه گفت برای جه آمدی؟ جوان گفت: وقتیکه تو بازگشتی گریه گلویم را گرفت؛ آن بزرگوار به من فرمود: چرا گریه میکنی؟ گفتم: برای فراق آقایم، چون خوب مولایی داشتم به من نهایت احسان مینمود؛ آن بزرگوار فرمود: تو غلام او نیستی بلکه فرزند او هستی؛ گفتم: ای سید و آقای من، شما کیستید؟ فرمود: من آنم که پدرت به خاطر من تو را فروخت؛ فرمود: ناراحت نشو، من تو را به پدرت برمیگردانم؛ جون برگشتی به او بگو: وتلی اموال تو را برمیگرداند با زیادی و احسان و نیکویی فراوان؛ در این گفتگو بودند که درب خانه زده شد، جون درب را گشودند شخصی گفت: امیر را اجابت کنید. آن مرد نزد امیر حاضر شد، امیر از او تجلیل کرد و عذر میآورد و طلب حلیت مینمود هر جه از او گرفته بود با اضافاتی رد نمود.(۲)
پینوشت:
۱) صحیفه نور، جلد ۱۵، صفحه ۲۶۲.
۲) معالی السبطین.
ثبت دیدگاه