در اینکه ما یتیم هستیم، بیچاره هستیم، ولی ظاهراً این را نمیفهمیم جای هیچ شکی نیست؛ و در اینکه علت این یتیمی نبودن مولایمان و سرورمان است، بازهم جای هیچ شکی نیست؛ و همچنین در اینکه علّت این یتیمی و بیچارگی، ناتوانایی ما از تحمل دستورات و سیره ائمه اطهار (علیهالسلام) است، بازهم جای هیچ شکی نیست؛ چون بدون شک، اگر امام در بین ما حاضر میشد، ما هم همان کاری را میکردیم که امّت ائمه قبل از ما با ائمه (علیهمالسلام) کردند؛ (۱) اگر این حرف را قبول نداشته باشید اشکالی ندارد، ولی دلیل برای این حرف این است که هنوز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور نکرده است؛ چون اگر ما آمادگی معنوی لازم را برای قیام در رکاب حضرت داشتیم، حتماً به اذن خدا ظهور محقق میشد؛ حتی اگر شما به تاریخ ائمه قبل از ما هم نگاه کنید خواهید دید که تنها علت قیام نکردن آنها علیه حکومت طاغوت زمان خویش، نبودن یا کم بودن یارانی بود که معرفت صحیح و یقین قوی نسبت به مقام و منزلت امامت نداشتند. (۲)
ولی بحث اصلی ما این است که آیا اصلاً حضرت، غایب هستند؟ آیا استعمال این لفظ درست است؟ اگر بخواهیم دقیق به موضوع نگاهی داشته باشیم، دو لفظ شبیه به هم داریم که هم در مقابل هم هستند وهم در کنار هم؛ (حضوروغیاب)؛ منظور از در مقابل هم یعنی متضاد هستند و در کنار هم یعنی نبودن یکی به معنای بودن دیگری است؛ ولی یک حالت لطیفتری نیز وجود دارد که اصطلاحاً میگویند (حاضرغایب) یعنی حضور دارد ولی ما نمیبینیم!(۳)
امام عصر (عجل الله فرجه) در روایات:
۱) امام کاظم (علیهالسلام): لَهُ غَیْبَهٌ یَطُولُ أَمَدُهَا خَوْفاً عَلَی نَفْسِهِ یَرْتَدُّ فِیهَا أَقْوَامٌ وَ یَثْبُتُ فِیهَا آخَرُون (۱): برای او غیبتی طولانی است از ترس کشته شدن خود، مدتش طولانی میشود، در آن مدت گروهی مرتد میشوند و گروهی ثابت میمانند.
۲) امام سجاد (علیهالسلام): لَا یَثْبُتُ عَلَیْهِ إِلَّا مَنْ قَوِیَ یَقِینُهُ وَ صَحَّتْ مَعْرِفَتُه (۲): کسی بر امامت او (امام مهدی عجل الله فرجه) ثابت نمیماند، مگر آنکه یقینش قوی و شناختش درست باشد.
۳) امام موسی بن جعفر (علیهالسلام): انْ ذَلِکَ أَنَّ أَمَّ جَمِیلٍ امْرَأَهَ …یَا رسولالله لَمْ تَرَکَ قَالَ لَا ضَرَبَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا حِجَابا (۳): ام جمیل زن ابو لهب بعد از نزول سوره تبت (۴) با عصبانیت تمام درحالیکه سنگی در دست داشت بهسوی رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) آمد و ابوبکر بن ابی قحافه نیز با او بود، ابوبکر گفت: ای رسول خدا! ام جمیل است و با عصبانیت به دنبال شما میگردد و میخواهد شمارا بزند؛ رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) فرمود: او مرا نمیبیند؛ ام جمیل آمد و در کنار رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) ایستاد و به ابوبکر گفت: رفیقت کجاست؟ گفت هرکجا که خدا خواهد؛ ام جمیل گفت: اگر او را میدیدم، این سنگ را بهسوی او پرتاب میکردم او مرا هجو (بد) گفته است؛ قسم به لات و عزی من هم شاعرم (او را هجو میکنم) و رفت؛ ابوبکر با تعجب گفت: ای رسول خدا او تو راندید؟ رسولالله (صلیالله علیه وآله وسلم) فرمودند: نه! خدابین من واو پرده کشید (حجاب زد).
پینوشت:
۱) بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۱۷، صفحه ۲۲۵، نویسنده: مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، مکان چاپ: بیروت، سال چاپ: ۱۴۰۳ ق
۲) بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۵۱، صفحه ۱۳۴، نویسنده: مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، مکان چاپ: بیروت، سال چاپ: ۱۴۰۳ ق
۳) بحار الأنوار (ط – بیروت)، جلد ۱۷، صفحه ۲۲۵، نویسنده: مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی، مکان چاپ: بیروت، سال چاپ: ۱۴۰۳ ق
۴) سوره مبارکه المسد، سوره ۱۱۱ قرآن کریم
۵) در مورد علت غیبت امام زمان (عج) بیشتر بدانیم
ثبت دیدگاه