خدایا! یاریش کن با همان نصرتت که چشمان خوابآلود سیاهدلان را، چنان در حیرت اندازد که آرامش را برای عمری در تاریخ جاگذاشته و به تماشای نیروی تو بنشینند؛ ترس، از فرسنگها دورتر نیزهای شده بود بر دل آنها و سمی به سر و تنشان که کار روزشان را فرار و شبشان را آوارگی ساخته بود. با دستان خود قلعههایشان را خراب میکردند و با شنیدن صدای سم اسبان یاران حق، هزاران فرسنگ دورتر در بیابانها در حال فرار بودند؛ یارانش همیشه مظلوم بودند. دشمنانش چکمههایشان را با نفرت روی این شکوفههای پرطراوت میساییدند و دندانها را به هم میفشردند. دستشان میرسید نه سری بر بدنی میگذاشتند، نه خانوادهای و نه خانهای.
صفحه اصلی » گروه » مطالب شخصی

08 اردیبهشت 1397 - 21:00
شناسه : 10998
بازدید 173
خدایا! یاریش کن با همان نصرتت که چشمان خوابآلود سیاهدلان را، چنان در حیرت اندازد که آرامش را برای عمری در تاریخ جاگذاشته و به تماشای نیروی تو بنشینند؛ ترس، از فرسنگها دورتر نیزهای شده بود بر دل آنها و سمی به سر و تنشان که کار روزشان را فرار و شبشان را آوارگی ساخته […]
ارسال توسط :
ثبت دیدگاه