یک بار، ناصرالدین شاه با عدهاى از اعیان و اشراف به دیدن جلوه (۱)رفت. وقتى وارد حجره شد، جلوه در حال نماز بود. ناصرالدین شاه فوراً قلیان را برداشته به طرف حوض رفت تا آب قلیان را عوض کند. ملتزمین رکاب، همگى پیش دودیده، با فروتنى به عرض رسانیدند: «قربان، ما غلامان همه حاضر باشیم و قبلهی عالم چنین کارى کنند!».
شاه نگاهى به آنها نمود و گفت: «چه زبان نفهمى هستید که نمى دانید من این کار را براى ثواب مى کنم که از برکت وجود آن سید، آمرزیده شوم. زیرا تا امروز نتوانسته ام به او خدمتى کرده باشم. چون که نه چیزى از من مىخواهد و نه من مى توانم چیزى به او بقبولانم. اکنون هم در حال نماز بود و الّا نمىگذاشت هیچ کس براى او آب قلیان عوض کند»
پی نوشت:
۱) میرزا ابوالحسن طباطبایی زوارهای نائینی متخلص به «جلوه»، فیلسوف و عارف ایرانی دوره ناصرالدینشاه قاجار بود.
ثبت دیدگاه