نام إدریس نبیّ دو بار در قرآن آمده و با اوصاف صدّیق، نبیّ، صابر و صالح از او تکریم شده است. ادریس از نوادگان شیث پیامبر و با پنج واسطه به آدم(ع) میرسد، و یکی از أجداد نوح(ع) است.
از جمله پیامبرانی که نام وی در قرآن کریم آمده حضرت إدریس(ع) است. نام إدریس نبیّ دو بار در قرآن آمده و با اوصاف صدّیق، نبیّ[۱]، صابر و صالح[۲] از او تکریم شده است.
امام صادق(ع) به نقل از پیامبر اسلام(ص) فرمود: «أُخنُوخ»، نام عبری همان ادریس(ع) است که در تورات آمده،[۳] و به یونانی؛ هُرمُس حکیم،[۴] هُرمُس هرامسه،[۵] إرمیس و طرمیس نامگذاری شده است.[۶] ادریس از نوادگان شیث پیامبر و یکی از أجداد نوح(ع) است. نسب ادریس(ع) با پنج واسطه به آدم(ع) میرسد، به این ترتیب: إِدْرِیسُ بْنُ یَرْدَ بْنِ مَهْلَائِیلَ بْنِ قینان بْنِ أَنُوشَ بْنِ شَیْثِ بْنِ آدَمَ.[۷]
برخی تولد ادریس(ع) را ۶۲۲ سال یا ۳۰۸ سال پیش از وفات آدم(ع) گفتهاند.[۸] ابن أثیر میگوید ۳۸۶ سال از عمر ادریس(ع) گذشته بود که حضرت آدم(ع) از دنیا رفت.[۹] همچنین برخی محل تولد و زندگانی إدریس(ع) را شهر بابِل دانستهاند، و مورّخانی دیگر گفتهاند: او در مصر به دنیا آمده است.[۱۰] اما درباره محل زندگی وی، بنابر روایتی، او نزدیک کوفه در مکان فعلى مسجد سَهله مىزیست.[۱۱] در منابع مسلمانان (که ظاهراً برگرفته از تورات است) دو دیدگاه پیرامون عمر إدریس(ع) وجود دارد: دیدگاه اول اینکه؛ وی وفات کرده، اما دیدگاه دوم میگوید او به آسمان رفته است. در اینکه قبل از فوت یا رفتن به آسمان، چند سال زندگی کرده است، اختلاف نظر وجود دارد. بیشتر مورّخان مدت عمر او را ۳۶۵ سال گفتهاند.[۱۲]
صفات و ویژگیهای ادریس(ع)
او یکی از چهار پیامبری است که به زبان سریانی[۱۳] سخن میگفتند که عبارتند از: آدم، شیث، ادریس و نوح.[۱۴] حضرت إدریس(ع) بعد از حضرت آدم(ع)، اولین پیامبر مرسل، و اولین کسی بود که در میان نسل آدم(ع) دارای مقام نبوّت شد.[۱۵] اولین کسی بود که با قلم، خط نوشت. اولین کسی بود که هنر خیاطی میدانست و در هنگام خیاطی ذکر تسبیح، تهلیل، تکبیر و لاإله إلاالله را بر زبان جاری میساخت، وی شیوه دوختن لباس را به دیگران آموخت در حالی که قبل از ایشان، مردم براى پوشش بدن خود از پوست حیوانات استفاده میکردند. [۱۶] او اولین کسی بود که علم ستارهشنایی، علم حساب و نجوم و هیئت را میدانست.[۱۷] او نخستین کسی بود که اسلحه به دست گرفت و با کفّار پیکار نمود.[۱۸]
مطابق روایتی از ابو اسحاق کعب بن ماتع الحمیری الاحبار (از راویان اهل سنت)؛ چهار نفر از انبیای الهی همچنان زنده هستند که دو نفر از آنان یعنی خضر(ع) و إلیاس(ع) بر روی زمین زندگی میکنند و دو نفرشان جناب ادریس(ع) و عیسى(ع) در آسماناند.[۱۹]
مقام إدریس(ع)
در قرآن کریم میخوانیم: «وَ رَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیًّا»؛[۲۰] و ما او را به مقام والایى رساندیم.
در بین مفسران اختلاف زیادى در معنای این آیه شده است. بعضى گفتند: مراد بالا بردن شأن و مقام است، و بعضى گفته اند: او را به آسمان اوّل برده اند، و برخی قائلاند: او را به آسمان چهارم، یا آسمان ششم برده اند؛[۲۱] و بعضى گفتند: او را به بهشت برده اند و این قول نزدیکتر به واقع است.[۲۲] در روایتی آمده است که پیامبر فرمود: در شب معراج، مردى را در آسمان چهارم دیدم، از جبرئیل پرسیدم: این مرد کیست؟ جبرئیل گفت: این ادریس است که خداوند او را به مقام ارجمندى بالا آورده است. به ادریس(ع) سلام کردم و براى او طلب آمرزش نمودم، او نیز بر من سلام کرد و برایم طلب آمرزش نمود.[۲۳]
درباره کیفیّت صعود إدریس(ع) به یکی از آسمانهای هفتگانه و نیز قبض روح او و یا زنده بودن او تا ظهور امام مهدی (عج) و مبارزه ادریس با طاغوت زمانش، روایات و أخباری در کتب روایی[۲۴] و تفسیری و تاریخی وارد شده است که به جهت ضعف سندی و یا محتوایی نمیتوان به آنها اعتماد کرد.[۲۵]
صحف ادریس (ع)
ادریس(ع) به همان شریعت و آیین آدم(ع) دعوت میکرد[۲۶] و ۳۰ یا ۵۰ صُحُف (صفحه) بر او نازل گردید.[۲۷]
از مواعظ حضرت إدریس(ع)
سیدبن طاووس(ره) به نقل از صُحُف إدریس(ع) مینویسد: اى انسان! گویى مرگ به سراغت آمده، نالهات بلند شده، عرق پیشانیت سرازیر گشته، لبهایت جمع شده، زبانت از حرکت ایستاده، آب دهانت خشک گشته، سیاهى چشمت به سفیدى دگرگون شده، بدنت به لرزه در آمده و با سختیها و تلخیهاى مرگ دست به گریبان شدهاى. سپس روح از کالبدت خارج شده و در برابر اهل خانهات جسد بدبویى شدهاى و مایه عبرت دیگران. بنابراین هم اکنون به خودت پند بده و دربارهی مرگ و حقیقت آن عبرت بگیر، که خواه ناخواه به سراغت مىآید و هر عمرى گرچه طولانى باشد به زودى به دست فنا سپرده مىشود. اى انسان! بدان که مرگ با آن همه دشوارى، نسبت به حوادث هولناک و پُر وحشت قیامت آسانتر است، متوجه باش که ایستادن در دادگاه عدل الهى براى حسابرسى و جزاى اعمال آن قدر سخت و طاقتفرسا است که نیرومندترین نیرومندان نیز از شنیدن احوال آن ناتوانند.[۲۸]
اى انسانها! بدانید و باور کنید که تقوا و پرهیزگارى، حکمتی بزرگ و نعمتی عظیم، و عامل کشش به نیکى و سعادت و کلید درهاى خیر و فهم و عقل است؛ زیرا خداوند هنگامى که بندهاى را دوست بدارد، عقل را به او مى بخشد. بسیارى از اوقاتِ خود را به راز و نیاز و دعا با خدا بپردازید و با یکتاپرستی، تعاون و همکارى در راه خدا نمایید، که اگر خداوند همدلى و همکارى شما را بنگرد، خواستههایتان را برآورده میکند و شما را به آرزوهایتان مىرساند و از عطایاى بیمنتهایش بهرهمندتان مىسازد. هنگامى که روزه گرفتید، نفوس خود را از هر گونه ناخالصی پاک کنید و با قلبهاى صاف و خالص و بیشائبه براى خدا روزه بگیرید، زیرا خداوند به زودى بر دلهاى ناخالص و تیره را قفل میزند. در وقت روزه گرفتن و خوددارى از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نیز از گناهان کنترل کنید. هنگامى که به سجده افتادید و سینهی خود را در سجده بر زمین نهادید، هرگونه افکار دنیا و انحرافات و نیرنگ و فکر خوردن غذاى حرام و دشمنى و کینه را از خود دور سازید و از همه ناصافىها خود را برهانید. خداوند متعال، پیامبران و اولیائش را به تأیید روحالقدس اختصاص داد و آنها در پرتو همین موهبت بر اسرار و نهانها آگاه شدند و از فیض حکمت بهرهمند گشتند، از گمراهىها رهیده و به هدایت پیوستند، به طورى که عظمت خداوند آنچنان در دلهایشان آشیانه گرفت که او را وجود مطلق و محیط بر همه چیز دریافتند و هرگز نمىتوان به کُنه ذاتش معرفت یافت… .[۲۹]
پی نوشت ها:
[۱]. مریم، ۵۶٫
[۲]. انبیاء، ۸۵ ـ ۸۶٫
[۳]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۸۷، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ق.
[۴]. بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۸۲٫
[۵]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج ۱، ص ۹۹، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷ق؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۷۱، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
[۶]. البدایه و النهایه، ج۱، ص۹۹؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۴، ص ۷۱٫
[۷]. بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۸۷٫
[۸]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ۱، ص۱۷۰، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق. ج ۱، ص۱۷۰٫
[۹]. ابن أثیر، على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۵۹، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ق.
[۱۰]. ابن عماد حنبلى، عبد الحی بن احمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، ج ۴، ص ۴۴۰، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
[۱۱]. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج ۱، ص ۲۳۲، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۳، ص ۴۹۵، دار الکتب الإسلامیه، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
[۱۲]. تاریخ الأمم و الملوک، ج ۱، ص ۱۷۰؛ الکامل فی التاریخ، ج ۱، ص ۶۰؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۸۲٫
.[۱۳] نام یکی از لهجههای زبان آرامی و عبرانی است که خاستگاهش شمال بین النهرین است.
[۱۴]. تاریخ الأمم و الملوک، ج ۱، ص ۱۷۱؛ شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ۲، ص ۵۲۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
.[۱۵] مطهر بن طاهر المقدسى، البدء و التاریخ، ج ۳، ص ۱۱، مکتبه الثقافه الدینیه، بیتا.
[۱۶]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبه الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق و مصحح: عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص ۷۹، مرکز پژوهشهای اسلامی، مشهد، چاپ اول، ۱۴۰۹ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، فرج المهموم فی معرفه نهج الحلال من علم النجوم (تاریخ علماء النجوم)، ص ۲۱ – ۲۲، دار الذخائر، قم، چاپ اول، ۱۳۶۸ق.
[۱۷]. فرج المهموم فی معرفه نهج الحلال من علم النجوم (تاریخ علماء النجوم)، ص ۲۲٫
[۱۸]. بغدادى، على بن محمد، لباب التأویل فى معانى التنزیل، تصحیح: شاهین، محمد علی، ج ۳، ص۱۹۰، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
[۱۹]. «و أخرج ابن عساکر عن کعب رضى الله عنه قال أربعه أنبیاء الیوم أحیاء اثنان فی الدنیا الیاس و الخضر و اثنان فی السماء عیسى و إدریس»؛ سیوطى جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج ۵، ص ۲۸۵، کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ق؛ البدایه و النهایه، ج ۱، ص ۳۳۷؛ بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۴۰۲٫
[۲۰]. مریم، ۵۷٫
[۲۱]. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج ۶، ص ۸۰۲، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۲۲]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر قمى، تحقیق: موسوى جزایر، سید طیب، ج ۸، ص ۴۵۸، دارالکتاب، چاپ چهارم، قم، ۱۳۶۷ش؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۷۷٫
[۲۳]. تفسیر قمى، ج ۲، ص ۸؛ عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق: رسولى محلات، سید هاشم، ج ۳، ص ۳۵۱، انتشارات اسماعیلیان، چاپ چهارم، قم، ۱۴۱۵ق.
[۲۴]. بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۷۷٫
[۲۵]. ر.ک: المیزان فی تفسیرالقرآن، ج ۱۴، ص ۷۱٫
[۲۶]. همان، ص۷۲٫
[۲۷]. خصال، ج ۲، ص ۵۲۴؛ شیخ مفید، اختصاص، ص ۲۶۴، کنگره شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق.
[۲۸]. حلی، سید علی بن طاووس، سعد السعود للنفوس منضود، ص ۳۸، ناشر: محمد کاظم الکتبی، قم، بیتا.
[۲۹]. همان، ص ۳۹٫
ثبت دیدگاه