حدیث روز
امام علی (ع) می فرماید : هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬ خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است.

چهارشنبه, ۱۹ شهریور , ۱۴۰۴ Wednesday, 10 September , 2025 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3752 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد اعضا : 1 تعداد دیدگاهها : 104×
16 اسفند 1398 - 23:43
شناسه : 31312
بازدید 75
2

دیدن راسو در خواب سارق است. اگر کسی ببیند در خانه اش یا در دکان یا محل کارش راسویی رفت، دزد به آن مکانها دستبرد می زند و کشتن راسو، اسیر شدن دزد است. اگر راسو را در دست داشت، مال سرقت شده را از دزد باز پس می گیرد. اگر کسی دید راسویی در […]

ارسال توسط :
پ
پ

دیدن راسو در خواب سارق است. اگر کسی ببیند در خانه اش یا در دکان یا محل کارش راسویی رفت، دزد به آن مکانها دستبرد می زند و کشتن راسو، اسیر شدن دزد است. اگر راسو را در دست داشت، مال سرقت شده را از دزد باز پس می گیرد.

اگر کسی دید راسویی در خانه یا در مزرعه اش زندگی می کند، حتما دزدی خانگی دارد؛ دزدی که اهلی و آشناست و مال و ثروت او را اندک اندک می برد. اگر در خواب دید به راسو غذا می دهد، مال خود را به کسی می دهد که اگر هم ندهد،او می دزدد و می برد.

محمد ابن سیرین می گوید: دیدن راسو به خواب دزد است. اگر ببیند راسو در خانه یا در دکان رفت، دلیل کند که دزد در آنجا شود و چیزی بدزدد. اگر ببیند که راسو را بکشت، دلیل که دزدی را بگیرد و بر او ظفر یابد. اگر ببیند گوشت راسو می خورد یا چیزی از اندامهای او در دست داشت، دلیل است که مالی از دزد بستاند.

ابراهیم کرمانی می گوید: اگر ببیند راسو وی را بگزید، دلیل که بیمارشود و سرانجام شفا یابد. اگر ببیند که با راسو جنگ و نبرد می کرد و بر او غالب آمد، دلیل که بر دزد چیره شود و او را قهر کند.

امام صادق (ع) می فرماید: دیدن راسو به خواب، بر سه وجه است:
۱٫ غم و اندوه،
۲٫ دزد،
۳٫ بیماری.

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

2 دیدگاه برای “تعبیر خواب راسو”
  1. سلام من عصر همین جمعه خواب دیدم با خانمی از اقوام در خیابان بودم وتوی هر دو دستم نایلون خرید بود یک دفعه از روبرو یه حیوانی شبیه راسو به سمتم دوید و خورد به سر وصورتم و من با همون دست پر بالاخره از خودم دورش کردم واون خانم هم همینطور نگاه میکرد بعد کمی جلوتر یه زنبور به سمتم آمد وانگار میخواست از کنار روسری وارد سرو گردنم بشه که با تکان دادسرم داشتم دورش میکردم که بیدار شدم