روزى عقیل به محضر برادرش امیر المومنین علیه السلام حاضر شد و به امام حسن علیه السلام عرض کردم : عمویت را بپوشان.
امام حسن علیه السلام پیراهن و عبائى را که داشت به او داد. وقتى شب شد و شام شام آوردند، غذاى حاضر در سفره نان و نمک بود.
عقیل گفت : غیر از آنچه مى بینم نیست؟
امام علیه السلام فرمود: مگر اینها نعمتهاى الهى نیست و شکر فراوان براى خداست.
عقیل که براى دریافت کمکهاى مالى به خدمت برادر رسیده بود عرض کردم: پولى به من ده تا قرضم را ادا کنم و زود مرخص و آزاد کن تا از نزد تو بروم.
امام علیه السلام فرمود: قرض تو چه اندازه است؟
عقیل: صدهزار درهم.
امام علیه السلام: نه واللّه من این اندازه ندارم که قرض تو را ادا کنم اما صبر کن تا حقوق (ماهیانه ام) پرداخت شد بیشتر آن را به تو خواهم داد و اگر مخارج خانواده به عهده ام نبود همه را به تو مى دادم.
عقیل گفت: بیت المال در دست توست و به من وعده مى دهى که در آینده حقوق خود را به من خواهى داد؟ و مگر حقوق تو چه اندازه است؟ اگر همه آن را هم به من دهى چیزى نخواهد بود.
امام علیه السلام: من و تو جز به عنوان یک مسلمان نخواهیم بود حضرت و برادرش عقیل بر بالاى قصر حکومتى که مشرف بر گاو صندوقه اى بازاریان بود صحبت مى کردند که امام علیه السلام به او فرمود: اگر حرف مرا نمى پذیرى و بر موضع خود را دارى برو و قفل بعضى از این گاو صندوق ها را بشکن و آنچه مى خواهى بردار.
عقیل: چه چیزى در این گاو صندوقهاست؟
امام علیه السلام: اموال تجار.
عقیل: بروم قفل صندوق هاى کسانى که را اموال خود را در آن گذارند و توکل بر خدا کرده اند را بشکنم؟
امام علیه السلام: تو به من دستور مى دهى بیت المال مسلمین را باز کنم و اموال آنها را به تو بدهم؟
مسلمانانى که تو با توکل بر خدا اموال خود را در آن گذارند و بر آن قفل زدند؟
اگر مى خواهى شمشیرهایمان را برداریم و به حیره برویم در آنجا تجار پولدارى هستند به سراغ آنها برویم و مالشان را بگیریم.
عقیل : دزدى کنیم؟
امام علیه السلام: از یک نفر بدزدى بهتر از این است که از همه مسلمانان بدزدى!
منبع:
اصول کافى، باب صله رحم.
ثبت دیدگاه