زمین دیری است که از ظلمت خود در آه و ناله است. بذر تاریکی از روزی در او پاشیده شد که شیطان به همراه آدم پا بر او گذاشت؛ بیشک زمین آرزو دارد تسبیح خود را آشکار نماید، امّا تا زمانی که آلودگی بر آب جاری باقی است، او چگونه میتواند درخشش خود را نشان دهد، چگونه میتواند بگوید که تشنگان بیابان دنیا! من زلال و گوارا هستم؟!
باید نجاست و خباثت برود و آن روزی است که دشمنان از آن در وحشتاند؛ آن را دور میبینند و دوستان، بسیار نزدیک! آن، همان روز معلوم است که زمین قدمهای کثیف شیطان را برنمیتابد و دست به دعا برمیدارد تا صاحب و مالکش بیاید و به بدبختی و سیهروزی دنیا خاتمه دهد. با ماه خود چنان انسی دارد و چنان به محبوب خود مباهات میکند که دست از خورشید و ماه دیروزش میشوید.
ثبت دیدگاه