سوال:
آیا متن زیر از علامه طباطبائی است؟ «علوم حوزوی به گونهای تنظیم شدهاند که به هیچ وجه به قرآن احتیاج ندارند! به طوری که شخص متعلم میتواند تمام این علوم را از صرف، نحو، بیان، لغت، حدیث، رجال، درایه، فقه و اصول فرا گرفته به آخر برسد و آنگاه متخصص در آنها شود و ماهر شده در آنها اجتهاد کند، ولی اساسا قرآن نخواند و جلدش را هم دست نزند! در حقیقت برای قرآن چیزی جز تلاوت کردنش برای کسب ثواب و یا بازوبندی فرزندان که از حوادث حفظشان کند چیزی نمانده، اگر اهل عبرتی، عبرت بگیر».
پاسخ:
همانگونه که در پرسش بدان اشاره شد، علامه طباطبائی این نگرانی را در تفسیر آیهی ۱۹ سورهی مائده مطرح نموده و در مورد غربت و مهجوریت قرآن در میان مسلمانان میگوید: این راهى که امت در مورد حدیث پیش گرفت، یکى از عواملى است که در قطع رابطه علوم اسلامى، یعنى علوم دینى و ادبى از قرآن کریم اثرى بسزا داشت، با اینکه همهی آن علوم به منزلهی شاخ و برگها و میوههاى درخت طیبهی قرآن و دین بود؛ درختى که اصلش ثابت و فرعش در آسمان است و به اذن پروردگارش میوهاش را در هر آنى میدهد؛ چون اگر در باره این علوم دقت به خرج دهى، خواهى دید که طورى تنظیم شده که پیدا است گویى هیچ احتیاجى به قرآن ندارد، حتى ممکن است یک محصل همهی آن علوم را فرا گیرد، متخصص در صرف و نحو بیان و لغت و حدیث و رجال و درایه و فقه و اصول شود، و همهی این درسها را تا آخر بخواند و قهرمان این علوم نیز گردد، و حتى به پایه اجتهاد نیز برسد، ولى قرآن را آنطور که باید نتواند قرائت کند. و یا به عبارتى، اصلا دست به هیچ قرآنى نزده باشد، پس معلوم میشود از این دیدگاه هیچ رابطهاى میان آن علوم و میان قرآن نیست و در حقیقت مردم در باره قرآن به جز قرائت هیچ وظیفهاى ندارند، و العیاذ باللَّه قرآن ارزشى جز خواندن و یا آویزان کردن به گردن نوزاد – تا از حوادث ناگوار محفوظ بماند- ندارد، پس شما خواننده عزیز اگر از این قسم مسلمانان هستى عبرت بگیر و در رفتارت با قرآن تجدید نظر کن.[۱]
در این زمینه باید گفت؛ کم مهری نسبت به قرآن کریم و علومی که مستقیما با آن در ارتباط میباشند، دست کم در سدههای منتهی به زندگی علامه در میان طالبان علوم دینی به چشم میخورد و این ضعف قابل انکار کامل نبود، اما باید در نظر داشت که: در سالهای اخیر تلاش شده تا این ضعف به تدریج از بین برود؛ یعنی با آنکه قرآن و تفسیر هنوز به عنوان دروس اصلی حوزویان به شمار نمیآید، اما بسیاری از اندیشمندان علوم دینی بر این نقطه ضعف آگاه شده و به صورت مستقل تلاشهای بینظیری در زمینهی علوم قرآنی انجام داده و عصاره آنرا به جامعهی علمی عرضه داشتند. بهترین شاهد آن تفسیر المیزان، تفسیر نمونه، تفسیر تسنیم، منشور جاوید، راهنما، نور، پرتوی از قرآن و دهها تفسیر دیگر و نیز تشکیل کلاسهای تخصصی تفسیر و علوم قرآنی در حوزههای علمیه است.
در میان جامعه، مدارس و … نیز جلسات قرآنی رونق بیشتری یافته و شبکههایی از صدا و سیما نیز به طور ویژه به قرآن کریم اختصاص یافته است و …
با این وجود باید در بهرهبرداری حوزه علمیه، دیگر نهادهای علمی و تمام جامعه از قرآن کریم، چشمانداز بسیار گستردهتری را در نظر گرفت و به آن سمت و سو حرکت کرد.
پی نوشت:
[۱]. طباطبائى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۲۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق؛ المیزان فى تفسیر القرآن، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ۵، ص ۴۵۰، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
ثبت دیدگاه